پراکنده گویی های روزمره

پراکنده گویی های رومزه 5

شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۸، ۱۰:۳۸ ب.ظ

1

فکر کنم قبلنم این رو یه جا نوشته باشم با این حال به نظرم اومد شاید خوب باشه برای خودم دوباره یادآوریش کنم که باید به یه سری از هدف ها، در حد یه تسک که قراره ته روز تیک بخورن نگاه کنم. هویت بیش از حد قائل شدن برای آنها و جدی گرفتنشون از یه آستانه ای بیشتر، فقط و فقط آدم رو دور تر می کنه. گاهی حتی برای بعضی از اونها تشریفات خاصی قائل شدم که وقتی اون تشریفات به جا آورده نمی شن، شروع به برداشتن قدم در اون مسیر نمی کنم. می گم باید فلان و فلان مهیا باشه! الکی که نمیشه!

برداشتن کوچکترین قدم ها از اهمیت برخورداره. پیوستگی اهمیت زیادی داره. وقتی قدم ها رو دونه دونه بر می داری، متوجه نمی شی تا می رسی به یه قدمی هدفت و اونجایه که به خودت می گی ووووو : )) این یعنی منم؟! اون تجربه از جالب ترین تجربه های موجوده.

2

در وهله اول سوال اینه که اگر قرار باشه یه مساحت مشخصی از خوشی رو تجربه کنیم (tA) که t مدت زمان تجربه خوشی و A مقدار سرخوشی حاصل از اون داستان باشه، ترجیحم اینه که A کمتری رو در t بزرگتری تجربه کنم یا برعکس؟ به نظرم میاد پله ای بودن داستان از ضربه ای بودنش منطقی تر باشه!

3

این که چندین موضوع ذهنت رو درگیر کنه ولی در لحظه ی انجام هرکدوم فقط به همون فکر کنی و ذهنت رو مدیریت کنی که موازی اون ها رو پیش نبره خیلی سخته. در واقع هنوز که هنوزه بر این مشکل فائق نیومدم.

4

مساله مهم دیگه لزوم پیوسته در نظر داشتن مرگه. گاهی بهش فکر کنم. به اینکه چجوری قراره بمیرم. به نحوه مرگ آدم هایی که اخیرن مردن.

5

قدیما که به ازدواج فکر می کردم، به نظرم می اومد اگه بعد ها آدم با فردی روبرو بشه که از نظرش بهتر از زنش باشه، احساس خسران بکنه هرچند به روی خودش نیاره ولی در حال حاضر حس می کنم آدمی که یه خورده بهتر باشه از استاندارد هایی که هرکس برای ازدواج داره، با آدمی که خیلی بهتره فرقی نداره : ))

یعنی دو نکته وجود داره. نکته اول اینه که کمال گرایی کنار گذاشته بشه و نکته دوم اینه که واقعن اون استاندارد ها درست ست بشن و فرد همه مینیمم هاشو ارضا کنه. یعنی مثل یه مساله بهینه سازی اگه بهش نگاه کنیم، می خوایم یه تابعی رو ماکزیمم کنیم و قید هامون هم ایناس. فیزیبل ست اش رو تعیین می کنیم و تمام : ))

6

اون حرف توماس پین رو باید سر لوحه زندگی کرد: (به خصوص در برهه ای که در آن به سر می بریم!)

بحث کردن با کسی که فکت ها را انکار می کند، مانند تجویز دارو برای مرده است!

  • ACH

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی