پراکنده گویی های روزمره

پراکنده گویی های روزمره 23

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۲۳ ق.ظ

1

به نظرم نباید قبل جلسه های هفتگی با استادم استرس داشته باشم. تازه چیز خاصی هم فعلن انجام نباید بدم و از بعد عید به صورت جدی کارم شروع میشه و هنوز در فاز فاینالایز کردن موضوع هستم. باید یکم فکر کنم ببینم چرا استرس دارم تا این میزان و اینکه چجوری می تونم مقدارش رو کاهش بدم. انی وی کاش جلسه یک فروردین کنسل بشه:))

2

دلم برای ایرج طهماسب تنگ شده:) دوست داشتنی ترین آدم عید ها بود همیشه. حیف حیف. به قول اون نوشته عصر ایران، ایرج طهماسب نماد آدم هایی هست که استاندارد های بسیار بالایی دارند و تن به استاندارد های پایین نمی دهند. علاوه بر این، مثل آدم معروف های دیگه هم نیست که تن به ریاکاری و تبلیغات دروغین بدن. با این حال، خیلی کمیاب شدن این آدما.

3

به شخصه سلامتی بزرگترین دغدغه ام هست. کاش می شد جایی اپلای کنم که بیمه درمانی خیلی خوبی داشته باشه و نگرانی خیلی خاصی در این زمینه نداشته باشم و دو اینکه دائمن خودشون یادآوری کنن و حواسشون به سلامتت باشه تو دیگه خیلی به سلامتت فکر نکنی، بچسبی به چیزای دیگه زندگی:))

4

جبر خطی عجیبه. هر چند وقت یه بار به دلیلی (مثلن برداشتن درسی که پر چیز میزهای جبرخطی داره) لازم میشه جبرخطی رو مررو کنم. بعد برای این کار یا نشستم ویدئوهای استرانگ رو دیدم یا صرفن همون نوت هام از لکچرهای استرانگ رو مرور کردم. خروجی این بود که سرشار از شهود شدم:)) منتها مشکل اینه که قشنگ بعد یه مدتی ریست میشم به عملیات ماتریسی که تو دبیرستان خوندیم :)) خیلی عجیبه:)) ولی مثلن برای چیزای دیگه مثل احتمال و اینا این جوری نمی شم خیلی.

5

می دونی یه حرف درستی سعید می زد و اون حرف این بود که یه نقطه ای فرا می رسه که آدم میگه اوکی تا کی می خوام درس بی محتوا پاس کنم و صرفن نمره ام خوب باشه! یا مثلن تا کی می خوام به همین روند بی محتوا زندگی ام ادامه بدم. مثلن برای یه ریسرچر میشه این که تا کی می خوام پیپر بی محتوا پابلیش کنم که کانتریبیوشن خیلی خاصی نداشته باشه؛ یعنی یه نقطه ای می رسه که آدم می خواد کانتریبیوشن جدی داشته باشه. حالا لزومن هم مهم نیست این اتفاق بیفته یا نه ها! مهم اون خواستنه هست. بعد با خودش رو راست میشه میگه اوکی فارغ از نتیجه، تو اون مسیر دیگه بودن شاید حس بهتری داشته باشه.

یه مشکلی که وجود داره اینه که سیستم برای چنین چیزی خیلی ارزش خاصی قائل نیست. مثلن ها، دانشگاه به پژوهشگری که کلی کار نیومریک کرده بهای بیشتری میده تا آدمی که کارهایی با تعداد کمتر ولی فاندامنتال تر کرده. یا تو امتحان مهم نیست تو سوال سخته رو حل کردی یا نه. مهم اینه که آن اورج چه کار کردی. یا این که کسی که نصف سوالات رو کامل حل کرده، در مقایسه با کسی که همه ی سوال ها رو نصفه حل کرده، نمره اش کمتر میشه. انگار مثلن اون تعادل چرت و پرتی که روانشناسا میگن یا از بچگی تو گوشمون کردن که باید تو همه ی بعد با به یک اندازه رشد کنی، خیلی ارزشمند تلقی میشه و باور نهادینه شده برای بسیاری از متریک های ارزیابی هست!

6

این حرف استاد سیگنالمون هم خیلی خوب بود. این که بعضی روزا، روزِ آدم نیست. بعد میگفت فلانی امروز روزت نیست. دفعه بعد ازت می پرسم یا دفعه بعد فلان کار رو انجام بده.

7

فکر می کنم مهمترین چیزی که دانشجوی آندرگرد اینجا رو با دانشجوی آندرگرد جاهای دیگه متمایز می کنه، داشتن به اعتماد به نفس فوق العاده است. وگرنه تلاش یا استعدادشون شاید اونقدر هم فرق نکنه با بچه های دانشگاه های دیگه. البته فکر می کنم تلاششون هم یکم بیشتره ولی خب من دوست ندارم اگه برگردم، اینجا آندرگرد باشم.

  • ACH

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی