پراکنده گویی های روزمره

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

1

امروز فهمیدم خنگ شدم والا! اولین مشکل اینه که بیشتر از این که از فکرم استفاده کنم همش دنبال پیدا کردن یه مساله تو کتاب ها و اینترنت و این ور اون ورم. تاجایی که ممکن باشه انگار مقاومت می کنم فکر کنم. موضوع دوم هم اینه که وقتی یه چیزی رو دیده باشم خیلی برام سخته خارج از اون چارچوب فکر کنم. متاسفانه مساله کوئیزمون اونقدر سخت نبود ولی چون یه چیزی با ظاهر مشابه در تمرینات کتاب دیده بودم (صرفنِ صرفن شباهت ظاهری داشت نه چیز دیگری) و خب کوئیز رو گند زدم. حتی با اینکه سوال رو فهمیده بودم، فهمم رو قبول نکردم و هرجوری بود سوال رو ربط دادم به اون سوال تمرین که صرفن ظاهرش مشابه بود:(

امروز هم چندتا چرت و پرت سر کلاس گفتم که همش ناشی از درست نخوندن درسا و سرسری خوندنشونه واقعن برام مهمه که استادم چی در بارم فکر می کنه. چون اگه فکر کنه خنگم جدی ام نمی گیره و اگه جدیم نگیره کلن بده دیگه و پروژه ام به جایی نمی رسه:)

2

یک درسم رو از جلسه 12 تا 19 ندیدم و درس دیگه را هم همینطور یعنی سه هفته و نیم عقبم که پس فردا میشه چهار هفته:( یعنی یک ماه! وعووو -__-

3

پروژه ام رو هم فکر کنم خوب پیش نمی برم. امیدوارم دو هفته دیگه که اراعه هست بتونم تا اونجا خودمو جمع و جور کنم. کلن باید بشینم مثل آدمیزاد تلاش و فعالیت کنم.

4

خب به نظر می رسه خیلی حسم درسته:) در ایز عه استرانگ کانکشن.

3

دیشب همین ساعتا تنها چیزی که می خواستم این بود:

a hug:)

4

امروز دیدم یکی از ورودی های کارشناسی 96 دوتا پیپر خوب داره که یکیش هم ISIT هست. استنفورد هم پذیرش گرفته و همش تازه ترم 8 شده:-" بعد من اینجا نشستم میگم اینفورمیشن تئوری سخته و احتمالن بخوام در این راستا تزم رو تعریف کنم هیچ output ای نداره. بعد امروز گفتم من چیم از اون کمتره. فلذا تصمیم گرفتم تزم رو در همون راستا پیش ببرم:))

این انگیزه های این جوری رو دوست دارم.

5

شت آقا شت. پسره 6 تا پیپر داره. البته دانشجوی ترم 4 ارشده ولی خب احسنت، احسنت:))  دوتاش ترزنکشن، کنفرانس خوب هم هست ICC و اونای دیگه هم تازه سابمیت کردن و آرکایوه.

ماشااا الله:))) بعد ما اینجا تمام پیپری که داریم یه دونه اونم با ایمپکت یک و خرده ای، یکی بیاد سایتش بده یکم خوشحال بشیم:))

  • ACH

1

خب من اینجا می نویسم که دیگه به توئیتر و سایت های خبرگزاری سر نمی زنم. کاری از دست من برنمیاد. از هیچکی برنمیاد.

می خوام از زندگی لذت ببرم و فکر می کنم تنها چیزی که برای لذت بردن از زندگی لازم دارم، ممکن کردن چیزا تا سرحدشه. مهم نیست سرحدش کجاست. مهم نیست که اینا سرحدشو چقدر تنگ کردند و روز به روز هم تنگ تر می کنند. من به همون سرحدش می رسونم.

2

می خواستم بنویسم که دیگه به اینستاگرام سر نمی زنم ولی خب یه پست از دکتر میرزاوزیری دیدم خیلی قشنگ بود:) برای همین این رو نمی نویسم ولی اگه سر بزنم خیلی سلکتیو. فقط اینستاگرام آدمایی که ارزشمندند و همیشه و در همه حال الهام بخشند.

آدم های الهام بخش حتی نا امیدیشون هم الهام بخشه!

3

چقدر انیمیشن tangled رو دوست داشتم. خیلی وقت بود مطلقن هیچ فیلم/انیمیشن ای ندیده بودم و امشب بهم کیف داد. مرسی از نیلوفر. شبمو ساختی.

  • ACH