پراکنده گویی های روزمره

پراکنده گویی های روزمره 4

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۰۶:۵۰ ب.ظ

1

برای اولین بار بود میتینگ های این جوری شرکت می کردم و خب احتمالن آخرین هم باشه. در وهله اول چنین میتینگ ای به عنوان اولین تجربه انتخاب خوبی نبود چرا که شلوغ بود و من فقط یک نفر رو می شناختم. شلوغی باعث دسته دسته شدن افراد حاضر شده بود. علاوه بر این احساس عدم تعلق به چنین جمع هایی و دغده مشترک نداشتن خیلی اذیتم کرد.

2

نشانه ها بسیار مهم هستند. اینکه فلان چیز همیشه با فلان چیز اتفاق می افتد، سبب می شود هنگام دیدن یا انجام دادن الف، سریعن و بدون فکر به ب فکر کنیم. باید نشانه های بد رو حذف کنم! باید معنا و ارتباط نداشتن یه سری چیزها رو هم به ذهنم بفهمونم.

3

بالاخره کارم انجام شد. کلی چیز دستگیرم شد. این که از این به بعد باید اپروچم در قبال مساله فلان چی باشه و چجوری مساله رو باهاشون مطرح کنم و اینکه بیشتر از گذشته باید متکی به خودم بشم.

4

شب های روشن رو با آرمین دیدیم. دوستش داشتم. داشتیم با آرمین در مورد معیار ها حرف می زدیم. کاش اطرافیانمان ساده تر از اکنونشان بودند

5

صبح خوبی رو شروع نکردم. اول از همه خراب شدن گوشیم و در وهله بعد هم یک خبر با پیامد های نامعلوم.

  • ACH

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی