پراکنده گویی های روزمره

پراکنده گویی های روزمره 3

پنجشنبه, ۵ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۰۶ ق.ظ

1

دلم برای بابا ها خیلی می سوزه. حس می کنم اونقدر که باید نه احساساتشون رو بروز می دن و نه بهشون عشق ورزیده می شه. باید بیشتر به فکرشون باشیم و حداقل احساسات عمیقمون رو بروز بدیم نسبت بهشون.

2

امروز داشتیم با آرمین شعرهای موردعلاقه مون از اخوان رو می خوندیم. چقدر خوندشون به وجدم میاوره. صلابتی که تو اشعار اخوان هست اصن هیچا نیست. من خوان هشتم اش رو خیلی زیاد دوست دارم.

3

ولی عجیبه که ع تا این حد اشتباه فکر می کنه. کاش می شد خوراک فکری اش رو عوض کرد.

4

دوستم بهم پیام داده که دوباره احتمالن اینترنت شاید قطع بشه و یاد اون حرف افتادم که می گفت اینجا باید اینجوری زندگی کنی که هرلحظه امکان دریغ شدن هرچیزی ازت وجود داره و همه چیزت رو از دست بدی!

 

  • ACH

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی